امیرعلی و امیرمحمدامیرعلی و امیرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

دغدغه های یک مادر

طلوع

سر آغاز طلوعی دیگر  ....   طلوعی که رنگ زندگی به دنیای من داد    تولد سید امیر محمد و سید امیر علی    میلادتان مبارک  دعای خیر مادر بدرقه زندگیتان .....                     اینم از کادوی بابا حسین به گلپسرهای نازنینش   افتتاح دو تا حساب آتیه طلایی بانک مسکن برای شازده ها    بابای مهربون ممنون که به فکر آینده ما هستی    دوست داریم هزارتا       اینم مهمون کوچولوهای ما  سایدا نازنین و یگانه    ...
29 آذر 1394

دلنوشته ( بابا آمد )

بابا آمد    ساعت بین 2:25 تا 2:35   هر روز ده ها ماشین از توی کوچه رد میشن ولی این دو تا شازده ما انگاری صدای ماشین باباشون رو خوب   میشناسن    تا بابا توی کوچه ماشینش رو پارک میکنه هر دوتاشون میرن جلوی در ورودی و چشم های خوشگلشون از   خوشحالی برق میزنه    .... مامان هم چند قدم عقب تر نظاره گر یکی از زیباترین لحظه ها میشه ....   لحظه ناب آرامش    در که باز میشه هر دو تا شون از کت و کول بابا آویزون میشن  بابا ! ما عادت کردیم هر روز سر این ساعت یک مرد که خیلی خسته س ولی لبخند میزنه با دسته کلیدش در رو   باز کنه ...
2 آذر 1394

تجربه های مامان ( تماشای تلویزیون )

استفاده بیش از حد از تلویزیون برای سرگرمی کودکان ممنوع      واقعا سر و کله زدن با بچه ها بغضی وقتها خیلی سخت میشه و هر کدوم از ما دنبال روشهایی هستیم که بتونیم با اونها بچه ها رو سرگرم کنیم و خودمون هم به کارهای دیگه برسیم  اولین چیزی که ممنکنه به فکر خیلی از پدر و مادر ها برسه  تلویزیون هست  بی درد سر ساعت ها کودک رو میشه پای تلویزیون گذاشت و خودمون هم با خیال راحت به کارهای دیگه برسیم ! اما  آیا به اثرات این کار فکر کردیم ؟!؟ علاوه بر اثار بدی که تلویزیون بر روی مهارتهای حرکتی ، فکری و رفتاری کودک میزاره به نظر من مخرب ترین اثر این کار دور شدن کودک از والدین هست ! تماشا...
15 آبان 1394

شروعی دوباره

بسم الله الرحمن الرحیم    مدت زیادی هست که وبلاگ رو بروز رسانی نکردم    رسیدگی به بچه ها    کارهای خونه    درس و پایان نامه ارشد    و و و ....   میشه گفت یه جورایی کم آوردم    ولی امروز انگار یک شروع دوباره س    الهی به امید تو ....     ...
3 مرداد 1394

میلادتان مبارک

مادرانه     چه روز با شکوهیست   روزی که ملایک قدح در دست انوار آسمانی را برایم تحفه آوردند   و برایم ترانه ها سرودند از عشق مادری   روزی که خدایم منت نهاد و عاشقانه آغوشم را از بوی بهشت لبریز کرد    روزی که مادر شدم ، مادر   واکنون سومین بهار در آغاز زمستان   میلاد دو نور دیده ام   که با آنها دنیایم گلستان شد   آنها که به عاشقانه هایم رنگ مادری ، به نفسهایم شور مادری ، به خنده ها و گر یه هایم مهر مادری   و به نگاههایم سوی مادری دادند   بی دغدغه قد بکشید فرزندانم  ، نفس بکشید با آرامش و بخوابید با آسا...
29 آذر 1393

اول شدیم

وبلاگ گل پسرای مامان توی جشنواره وبلاگ نویسی بانک مسکن توی کشور اول شد     پسرهای خوبم   امیدوارم در تمام مراحل زندگی در مسیر خوبی ها ، انسانیت و تقوا همیشه اول باشید       ...
27 آذر 1393