تا 10 بشمار عسلم
داشت با اسباب بازی هاش بازی میکرد امیر علی جیگر گوشه م رو میگم دیدم داره آجره هارو بر میداره یکی یکی میذاره توی سطل یک دو سه چار مچ ( ای جان ) شش هف هش نه ده یه لحظه میخواستم پرواز کنم امیر محمدم بشمار تا ده دو سه نه خوش به حالت زندگیم چه خوشگل ده تا رو خلاصه کردی ...
نویسنده :
مامان زهره
23:43